به گزارش پایگاه خبری شباویز،قدرت‌الله ایزدی، معروف به آقا رشید، کمدین و هنرپیشه اهل اصفهان است.  قدرت‌الله ایزدی در شهر اصفهان، بازیگری محبوب و شناخته‌شده است.

او در ۴ تیر ۱۳۳۵ در گزبرخوار از توابع شهرستان برخوار و میمه در استان اصفهان به دنیا آمد. پدرش سنگبری داشت و او و برادرانش هم در این حرفه با پدر همراه بودند. وی دو برادر و دو خواهر داشت که او فرزند دوم خانواده می باشد.

قدرت الله ایزدی فارغ التحصیل رشته ادبیات فارسی در مقطع دیپلم است .

قدرت الله ایزدی در سال ۱۳۵۸ به خدمت آموزش و پرورش درآمد .

به مدت ۱۰ سال معلم کلاس اول و مدتی هم به عنوان ناظم مشغول بود تا اینکه به عنوان معاون مدرسه انتخاب شد . در همان زمان بود که تازه رو به کارهای نمایشی هم آورده بود.

قدرت الله ایزدی در مورد بازیگر شدنش اینگونه گفته است :
یک روز کنار پل خواجو دیدم گروهی مشغول فیلمبرداری هستند ، به تماشای آنها ایستادم ، آقایی آمد و گفت چند نفر برای سیاهی لشکر میخواهم من هم هم رفتم و در صف کنار یک کیوسک تلفن عمومی ایستادم. به دلیل عدم توانایی بازیگر اصلی آن صحنه اعلام می کند که می تواند نقش را بازی کند !
همین می شود که بعد از تست کارگردان علاوه بر ایفای نقش کوتاه موجب می شود اولین نقش حرفه ای خود را در کارهای بعدی آن کارگردان بگیرد.

شخصیت آقا رشید در سال ۱۳۶۵ و با سریال خواستگاری شکل گرفت.

آقای بازیگر در این رابطه گفته: من چون قدم کوتاه بود اسمی باید پیدا می کردم که ضد قدم باشد ، بنابراین اسم رشید را انتخاب کردم و شخصیت آقارشید از همانجا به وجود آمد

آقای بازیگر در سال ۱۳۵۸ ازدواج کرده و صاحب چهار فرزند است همسرش با او نسبت فامیلی دور دارد ، دو پسر به نام های کمال و علیرضا و دو دختر او کتایون و سارا نام دارند .

آقای ایزدی درباره نخوه آشنایی با همسرش و ازدواجش می گوید: در سال ۱۳۵۸ ازدواج کردم و همسرم را که با من یک نسبت دور فامیلی دارد، در یکی از مهمانی های فامیلی دیدم. البته در آن زمان مثل الان برای شناخت دختر و پسر و آشنایی بیشتر، آزادی وجود نداشت، ولی از آنجا که خصوصیات ایشان را از فامیل شنیده بودم، با یک شناخت نسبی از ایشان، زندگی مشترکمان را آغاز کرده و الحمدا… بسیار هم راضی هستم.

راستش را بخواهید از آن جا که پدر خانم من دو متر و پنج سانت قد داشت، مادرخانم بنده ابتدا کمی تعجب کرد، اما از آنجا که عاشق همسرم شده بودم، عزمم را جزم کردم که هر طور شده ازدواج کنم و همین طور هم شد.

روز اولی که عقد کردیم، شب را می خواستم در خانه پدرخانم سر کنم، اما پیژامه ای برای قدم پیدا نمی شد، مجبور شدم با همان شلوارم بخوابم. همسرم هم مرا دوست داشت، پس از ازدواج هم، عشق هر دویمان نسبت به یکدیگر بیشتر شد، تا جایی که او مشوق من برای بازیگری شد.

بازدیدها: 30