زندگی نامه شهید محمد جاودانی بافکر/شهید مدافع حرم
زندگی نامه شهید محمد جاودانی بافکر/شهید مدافع حرم
شهید محمد جاودانی در تاریخ ۸ مهر ۱۳۹۶ و مصادف با شب عاشورا در «تدمر» سوریه به دست گروه تکفیری تروریستی داعش به شهادت رسید.

به گزارش پایگاه خبری شباویز،«محمد جاودانی» در ۲۴ دی ۱۳۶۷۷ در مشهد متولد شد. تحصیلات خود را تا کارشناسی ارشد مدیریت ادامه داد.

مادر شهید جاودانی با اشاره به تحصیلات عالی و دانشگاهی محمد می‌گوید: «او در موقعیت علمی و دانشگاهی خوبی قرار داشت و بعد از گرفتن فوق‌لیسانس مدیریت در حال آماده‌شدن برای آزمون دکتری بود. هم‌زمان نیز به عنوان مربی آموزشی در مراکز بسیج مشهد فعالیت داشت و بیشتر از اینکه به فکر درس‌خواندن و آمادگی برای آزمون دکتری باشد به فکر برگزاری کلاس‌های آموزشی، فرهنگی، مذهبی و عقیدتی برای نوجوانان و جوانان محلات حاشیه شهر بود.

زمان رفت‌وآمدش هیچ وقت معلوم نبود. لباس بسیجی‌اش را می‌پوشید و از خانه بیرون می‌رفت. یکی ۲ روز پیدایش نبود و بعد از آن صبح زود خسته و کوفته به خانه می‌آمد. یکی ۲ ساعت استراحت می‌کرد و دوباره بیرون می‌زد. یک دقیقه توی خانه بند نبود. اقوام و خویشان به ما پیشنهاد دادند اگر محمد ازدواج کند با داشتن زن و فرزند پایبند زندگی خواهد شد.

ما نیز تازه دست به کار شده و به دنبال همسر مناسب برای او بودیم که ماجرای داعش و تجاوز‌های آن‌ها به عراق و سوریه پیش آمد و همه‌چیز تغییر کرد. شنیدن و دیدن خبر‌های تجاوز داعش به مال، جان و ناموس مسلمانان برای محمد تحمل‌ناپذیر و خیلی سخت بود. بعد از آن همیشه آشفته بود. به عنوان مادر می‌فهمیدم که فرزندم آرام و قرار ندارد. اما هرچه از او می‌پرسیدم سرش را پایین می‌انداخت و جوابم را نمی‌داد. فقط می‌گفت: مادر سر نماز برای از بین رفتن داعش دعا کن.»

مدتی بعد از این ماجرا یک روز محمد به مادرش می‌گوید دلش برای کربلا تنگ شده است و با چند نفر از بچه‌ها می‌خواهد به سفر برود. زهرا خانم ماجرا را این‌طور تعریف می‌کند: «محمد گفت اگر شما اجازه بدهید من هم با آن‌ها بروم. من که عشق شدید او را به امام حسین (ع) می‌دانستم با درخواستش موافقت کردم و او راهی کربلا شد. یک ماه گذشت خبری از محمد نداشتیم.

بعد‌ها فهمیدم که او برای زیارت به کربلا نرفته بود. محمد و ۳ تا از دوستانش بعد از گذراندن یک دوره آموزش تخریب و خنثی‌کردن بمب، برای مبارزه با داعش به عراق رفته بودند. بعد از اولین سفر به عراق او ۲، ۳ مرتبه دیگر به بهانه راهیان نور و حضور در مناطق عملیاتی کردستان و خوزستان به عراق و مبارزه با داعش رفته بود. من به طور اتفاقی بعد از آخرین سفری که به عراق داشت به این موضوع پی بردم.»

در آخرین سفری که محمد از عراق برگشته بود و به اتاقش رفتم تا وسایل و لباس‌هایش را جمع‌وجور کنم. در همین حال کارتی پیدا کردم که روی آن نوشته بود: محمدجاودانی – لشکر فاطمیون. تعجب کردم. از محمد درباره ماجرای کارت و سفرش به عراق پرسیدم. محمد گفت: بله مادر من به‌عنوان سرباز مدافع حرم و برای مبارزه با داعش به عراق رفتم.

از او پرسیدم: چرا به عنوان نیروی لشکر فاطمیون رفته و محمد گفت: چند وقت قبل که به همراه دوستانم برای رفتن به عراق و مبارزه با داعش به تهران رفته بودیم و پیگیر مقدمات اعزام بودیم. مسئولان نظامی اجازه این‌کار را به ما ندادند ما هم به عنوان نیروی افغانستانی به لشکر فاطمیون پیوستیم و با این ترفند به عراق و مبارزه با داعش رفتیم. شنیدن این خبر برایم شوکه‌کننده بود نمی‌دانستم باید خوشحال باشم یا ناراحت. مدتی از این ماجرا گذشت و محمد دوباره راهی عراق شد.

محمد علاقه زیادی به لشکر فاطمیون داشت به همین دلیل حتی زمانی که به‌طور رسمی و قانونی و با حمایت سپاه برای مبارزه با داعش به سوریه رفت به انتخاب خودش به لشکر فاطمیون پیوسته بود و با همین عنوان نیز به شهادت رسید.

بازدیدها: 5