به گزارش پایگاه خبری شباویز،شهید محمدرضا فخیمی پنجم دی ماه ۱۳۷۰ در هریس به دنیا آمد
محمدرضا از پنج سالگی در جلسات قرآن شرکت میکرد و پس از بازگشت به منزل کتاب نوحه را باز میکرد و از مصائب حضرت رقیه (س) میخواند. از نوجوانی در هیئت حسینی ثارالله مجتمع فجر و هیئت جوانان شهرک نور نوحهخوانی میکرد و در مصیبت اهل بیت (ع) اشک میریخت.
پدر این شهید والامقام درباره ورودش به سپاه پاسداران میگوید: با رتبهی خوبی در رشتهی پزشکی پذیرفته شده بود؛ ولی به من گفت: پدرجان! حرفی دارم و خواهش میکنم پس از شنیدن آن ناراحت نشوید، نمیخواهم به دانشگاه بروم؛ میخواهم راه شهدا را ادامه دهم و بین پزشک و سپاهی ، لباس سبز پاسداری را انتخاب کردم. خیلی اصرار کردم که میتوانید پس از پزشک شدن در بیمارستان شهید محلاتی سپاه مشغول خدمت شوی؛ ولی پسرم نپذیرفت و گفت: پدرجان! آن کار خیلی سخت است و من از عهدهی نفس خود برنمی آیم.
محمدرضا عضو سپاه شد و دورههای مخصوص مکانیزه و زرهی را گذراند. قبل از اعزام به سوریه پیشنهاد دادم: اگر دوست داری محل کارت را عوض کنی، در سپاه آشنا دارم میتوانم سفارشت کنم! با ناراحتی گفت: پدرجان! از بیتالمال برای آموزشهای تخصصی من هزینه شده، خود شما که رزمندهی دوران دفاع مقدس هستید، چرا این پیشنهاد را میکنید؟ قبل از اعزام به سوریه به زیارت امام رضا (ع) مشرف شد که یقین دارم امضای شهادتش را از آن حضرت گرفت
پس از ورود به نظام، روزی پاسپورت گرفت و من فهمیدم که محمدرضا دیگر رفتنی است. روزی آمد و گفت من میخواهم به سوریه بروم و به من گفت شما که همیشه میگفتید امام حسین (ع) در صحرای کربلا یاری میخواست و اکنون حرم حضرت زینب (س) دست دشمن افتاده است و ما باید به یاری حرم بشتابیم.
رسول فخیمی در ادامه با اشاره به لحظه شهادت محمدرضا فخیمی اظهار کرد: فرمانده محمدرضا میگفت که شب عملیات، هوای حلب سرد بود که محمدرضا در این هوا، مشغول راز و نیاز با خدا بود و صبح نیز با این حال بدون صبحانه عملیات را آغاز کرد که متاسفانه موشک هدایت شده سمت تانکش شلیک کرد و ما سپس از تانک بیرونش آوردیم که متأسفانه در آمبولانس به درجه شهادت نایل شد
بازدیدها: 3