زندگی نامه آزیتا لاچینی/ماجرای از دست دادن سه همسر و سه فرزند
زندگی نامه آزیتا لاچینی/ماجرای از دست دادن سه همسر و سه فرزند
آزیتا لاچینی متولد ۱۶ اردیبهشت ۱۳۱۶ در تهران، بازیگر، گوینده و دوبلور است، از ۱۸ سالگی وارد رادیو شد و در ۲۴ سالگی بازی در تئاتر را شروع کرد و سه بار ازدواج کرده که هر سه فوت کردند و داغ از دست دادن سه فرزند را هم دارد

به گزارش پایگاه خبری شباویز،آزیتا لاچینی با نام شناسنامه ای آزیتا نیکنام بازیگر ایرانی در سال ۱۳۱۶ در تهران به‌دنیا آمده است، در سال ۱۳۴۰ اولین کار خود در تئاتر را تجربه کرد و در سال ۱۳۴۱ در فیلم مسافری از بهشت به کارگردانی نصرت الله وحدت به عنوان بازیگر سینما ایفای نقش پرداخت.

۱۱ ساله بودم که ازدواج کردم خیلی زود هم بچه دار شدم یعنی ۱۳ ساله بودم که فرزند اولم متولد شد. فکر می کنم سال ۱۳۲۰ بود. دخترم هم در ۱۴ سالگی ازدواج کرد. چهار نوه برای من آورده و خودش پنج نوه دارد (می خندد) من نوه ۴۴ ساله و نتیجه ۲۳ ساله دارم.

بعد از دختر اول ، صاحب فرزند پسری به نام حبیب شدم. یک روز دیدم حال و اوضاع خوبی ندارد ، نه دکتری در نزدیکی مان بود و نه بیمارستان های امروزی بود. تا بیایم به خودم بجنبم حبیب را از دست دادم. دو سالش بود. باورم نمی شد به این زودی پسرم را از دست بدهم اما خب خدا خودش زندگی حبیب را به من هدیه داده بود و خودش حبیب را گرفت. هنوز داغ حبیب از یاد و دلم نرفته بود که همسرم هم در ۲۷ سالگی فوت کرد. ۱۴ ساله بودم که بیوه شدم؛ آن هم با یک فرزند.

پس از فوت شوهرم ، مسئولیت زندگی و تربیت دخترم روی دوش من افتاد. زنی ۱۴ ساله. نمی دانید بیوه شدن در ۱۴ سالگی چقدر می تواند سخت و دردناک باشد. خجالت می کشیدم مادر و پدرم اشک هایم را ببینند ، به همین خاطر شب ها هق هق می زدم زیر گریه ، آن روزها بار سختی روی دوشم بود.

سال ۱۳۳۴ بود که با آقای امیرمظفرالدین لاچینی در موسسه زبان آشنا شدم. من شاگرد بودم و ایشان استاد. ازدواج با استاد زبان ، پنج فرزند دیگر هدیه ام کرد. جالب است بدانید آقای لاچینی بود که مرا وارد حیطه بازیگری کرد. فامیلی اصلی من نیکنام بود ولی ترجیح دادم همه لاچینی صدایم بزنند.

چهار پسر و یک دختر از آقای لاچینی برایم به یادگار ماندند. اولین فرزندم در ازدواج دومم پسری به نام محمد علی است که در ۱۹ سالگی ازدواج کرد و یک دختر به نام سارا دارد که در دانشگاه سوربن فرانسه درس می خواند.

اما پسرم محمد علی بر سر تزریق یک آمپول انسولین به کما رفت ، هنوز هم آن شب را که این اتفاق رخ داد خوب یادم است. ساعت نه شب بود که به خانه رسیدیم ، دیدم کاری از دستمان برنمی آید. در وضعیت بدی قرار داشت ، محمد علی چهار سال در کما ماند. خانه ای روبروی بیمارستانش برای زندگی گرفتم. روبروی بیمارستان جم. تمام وسایل بهداشتی و بیمارستانی را خریدم و خانه را ایزوله کردم تا دکترها اذیت نشوند و به راحتی بتوانند به او برسند.

ریه اش هم مشکل داشت و گهگاه تنگی نفسش بیشتر اذیتش می کرد. امانتی خدا بود. باید برایش کم نمی گذاشتم. پس از چهار سال کمای کمرشکن و چهارسال تلاش برای تک تک نفس هایش ، از دستش دادم. هر کاری که از دستم برآمد برایش کردم ، زنده نماند اما من هیچ وقت از رحمت خدا ناامید نشدم.

پسر دیگرم محمدرضا متولد سال ۱۳۳۷ بود. ۲۰ ساله بودم که او را به دنیا آوردم. او هم در ۲۷ سالگی یعنی وقتی من ۴۷ ساله شده بودم مرا ترک کرد. در سال ۶۵ او را از دست دادم. دکترم گفته بود که سرطان دارم. پسرم اصرار کرد که برای معالجه به فرانسه سفر کنم. به فرانسه رفتم و به همراه عروسم از آنجا به آلمان رفتیم تا برادر او به معالجه ام بپردازد.

پس از اینکه پزشکان معاینه ام کردند گفتند چیزی نیست و سرطان را تکذیب کردند. شاید این قضیه سرطان هم حکمتی بود تا خبر فوت پسرم را در غربت بشنوم. محمدرضا در ایتالیا مهندسی برق خوانده بود و در رفسنجان سر یک پروژه برقی بود و کار می کرد ، حتی به فکرم هم نمی رسید که وقتی برگشتم جسد فرزندم را در سردخانه بیمارستان ببینم.

به یاد دارم ۵۰ روز به دیوار تکیه زدم و گریه کردم. نه خواب داشتم و نه خوراک. محمد مهدی پسر دیگرم است که در سال ۴۲ به دنیا آمد. حدود ۳۰ سال است که در آلمان زندگی می کند و حالا بیشتر از ۵۰ سال دارد ، فرزند چهارمم مریم پس از محمدمهدی به دنیا آمد و فرزند پنجمم محمود متولد سال ۵۶ است

سال ۱۳۴۸ مدت ها بعد از فوت همسر دوم وقتی ۳۲ ساله بود برای بار سوم با فیروز بهجت محمدی بازیگر ازدواج کرد و ۲۶ سال با هم زندگی کردند که در نهایت این زندگی به جدایی ختم شد، فیروز بهجت محمدی در سال ۷۸ درگذشت

بازدیدها: 219